نقش آزادی در تربیت کودکان

برش‌هایی از گفتارهای شهید سیدمحّمد حسینی بهشتی

کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» سعی در نشان دادن این موضوع دارد که بهره‌مندی از موهبت خداوندی آزادی نه‌تنها با دینداری و تربیت دینی در تضاد نمی‌افتد، که سرشت بنیادین روش‌های تربیتی متصف به اسلام و قرآن را تشکیل می‌دهد. این کتاب شامل یازده گفتار و نوشتار از آیت‌الله شهید بهشتی است که درباره‌ی مسائل گوناگون تربیتی ایراد شده و یا به نگارش درآمده.

 

 

**

 

تو می‌خواهی مردم را مجبور کنی مؤمن باشند؟ تو برای این رسالت نیامدی. حالا تو، پدر و تو مادر، می‌خواهی بچه‌ات را مجبور کنی که مؤمن باشد؟ و تو معلم و مربی می‌خواهی این بچه را مجبور کنی مؤمن و خوش‌رفتار باشد؟ قیمت این آدمک‌های مصنوعی ظریف زیبای دلربا از قیمت یک مجسمه قشنگ بیشتر نخواهد بود. بیایید همه با هم تصمیم بگیریم بچه‌هایمان آدم باشند. آدم باشند یعنی چه؟ یعنی مختار باشند. آگاه و مختار. نقش ما و شما نسبت به این بچه‌ها باید نقش کمک باشد؛ نقش فراهم‌آورنده زمینه‌های بیشتر برای رشد سریع‌تر و سالم‌تر و سرراست‌تر باشد، نه نقش استادکار قالب‌سازی که می‌خواهد این استعداد نرم و لطیف کودک را در یک قالب خشن بریزد و از او یک موجود قالبی بسازد.

 

**

 

کوشش اسلام این است که انسان آزاد تربیت کند؛ آزاد از همه‌چیز؛ آزاد از بند هوا و هوس؛ آزاد از تسلط خشم؛ آزاد از گرایش به جاه‌طلبی و قدرت و ثروت؛ آزاد از تسلط دیگران؛ آزادِ آزاد؛ تا راه خویشتن را همواره آزادانه انتخاب کند. شما هر چه حد و تعزیر و تمرین و تربیت در روایات و احکام اسلامی می‌یابید همه در این جهت است؛ کمکی است به تقویت آزادی و قدرت انتخاب در درون و در برون؛ رهیدن هر چه بیشتر از سلطه ضداختیار و آزادی در درون و برون.

 

**

 

مسلمان انسانی است متعهد؛ نه فقط برای سالم زیستن خودش، بلکه برای سالم زیستن همه و برای بهداشت محیط و پاک نگه‌داشتن محیط؛ برای رشد انسان‌های سالم. چه وقت می‌شود محیط برای رشد انسان‌‌های سالم آماده بماند؟ موقعی که مؤمنان عمل‌کننده به ایمان و اهل ایمان و عمل، قدرت را در دست بگیرند و بر کافران ناسپاسِ حق‌ناشناسِ حق‌کش پیروز شوند.

 

**

درگیری دو نسل در زمینه حق و باطل، خیر و شر، حق و عدل؛ اسلام این‌ درگیری را نه شوم دانسته و نه بد تلقی کرده، بلکه آن را عامل تکامل و تحرک و پویایی جامعه و حق‌پویی و حق‌یابی و حق‌جویی انسان‌ها شناخته است. توصیه می‌کنم، بر طبق توصیه اسلام، بکوشید در داخل خانواده، حقْ محور برخورد فکری شما باشد. بزرگ‌ترها، به حق تن در بدهید! بچه‌ها، به حق تن در بدهید! بگذارید خانواده هر مسلمانی به‌راستی خانواده اسلامی باشد؛ یعنی تسلیم در برابر حق.

 

**

 

دو جور مدیریت هست: مدیریتی که اداره‌شونده‌ها را در یک مکانیسم قوی قرار می‌دهد و آن‌ها چون ذرّاتی با یک مغناطیس نیرومند، اما فاقد آگاهی، به‌دنبال مدیر حرکت می‌کنند. این مدیریت درخور یک جامعه انسانی و اسلامی نیست. یک نوع مدیریت هم هست که همیشه به اداره‌شونده‌ها میدان می‌دهد که احساس کنند خودشان دارند فکر می‌کنند؛ خودشان دارند خلاقیت نشان می‌دهند؛ خودشان دارند خلاقیت نشان می‌دهند؛ خودشان ابتکار و ابداع دارند و خودشان دارند حرکت می‌کنند. اما می‌دانند که حرکت‌هایشان باید به هم پیوسته باشد؛ تک نمانند. ‌ایمان آورده‌اند به اینکه تک ماندن همان و باطل شدن و عاطل شدن و بی‌ثمر یا کم‌ثمر شدن همان. این مدیریت پایدارتر است. در این راه باید خیلی خون دل خورد. یک معلم باید خیلی خون دل بخورد تا کلاس را طوری اداره کند که بچه احساس آزادی هم بکند. خیلی خون دل خوردن دارد و خیلی انسان باید در خودش سرمایه جمع کند تا بتواند این کار را بکند. ولی معلمان عزیز باید به‌عنوان یک معلمِ متعهد مسلمان انقلابی این کار را بکنند، والّا از بچه‌ها مهره ساختن هنر نیست.

 

**

 

انسان کتابی است که از او فقط یک نسخه تهیه شده است. مطالعه این یک نسخه و این یک کتاب، شما را از مطالعه دقیق علمی انسانی دیگر، که کتاب دیگری است، بی‌نیاز نمی‌کند.

 

 

 

Avatar photo
رسانه خط‌کش صریح و معلمانه

دیدگاهتان را بنویسید